گره
نویسه گردانی:
GRH
گره . [ گ َ رَ / رِ ] (اِ) سبو را گویند و آن ظرفی باشد بجهت آب آوردن . (برهان ) (جهانگیری ). معرب آن جرق (= جره ) است . (جهانگیری ).
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام ، واقع در 34000گزی باختری چوار و 34000گزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به شاه آب...
گره چقا. [ گ َ رِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 15000گزی شمال باختری کرمانشاه . راه آن ا...
جوزی گره . [ج َ / جُو گ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جوزگره . گوزگره :از هنرهای دستم جوزی گره می بستم .رجوع به گوزگره شود.
گره کور. [ گ ِ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گرهی که بسختی باز شود، یا اصولاً باز نشود.
گره گشای . [ گ ِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گره گشاینده . گره گشا : در در آن رشته سرگرای بودکه کلیدش گره گشای بود. نظامی .تیغ او در مفاصل عدو چون...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اَعْظَمْ گَرْه، ناحیه و شهری در غرب استان اوتارپرادش در شمال هند و از مراکز فرهنگی و تبلیغی مسلمانان هندوستان. نام اعظم گره برگرفته از نام محمداعظم خا...
یا اعتدال پاییزی؛ نقطه ای در مدار که جسم مدارپیما با گذر از آن از شمال صفحۀ مرجع به جنوب آن می رود. همتای پارسی گره نزولی این واژه ی کردی است: گره بار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.