اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گره خوردن

نویسه گردانی: GRH ḴWRDN
گره خوردن . [ گ ِ رِه ْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) بسته شدن با گره :
رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت
اینقدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا؟

میرزا معز فطرت (از آنندراج ).


قفل وسواسی است در کف رشته ٔ اعمالها
میخورد صد جا گره تا یک گره وا میشود.

میرزا یوسف واله (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
به هم پیوند/ارتباط گرفتن دو چیزی یا کاری، لازم و ملزوم هم بودن. مثال: عمر خیام بزرگمردی شعر که نامش با رباعی گره خورده است.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.