اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گره گشای

نویسه گردانی: GRH GŠAY
گره گشای . [ گ ِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گره گشاینده . گره گشا :
در در آن رشته سرگرای بود
که کلیدش گره گشای بود.

نظامی .


تیغ او در مفاصل عدو چون قضا گره گشای . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
چو نافه بر دل مسکین ۞ من گره مفکن
که عهد بر سر زلف گره گشای تو بست .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.