اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گری

نویسه گردانی: GRY
گری . [ گ ِ ] (فعل امر، اِمص ) ریشه ٔ معنی گریستن و گرییدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || گریه و امر به گریه کردن یعنی گریه کن . (فرهنگ اسدی ) (برهان ) (آنندراج ) :
تو اکنون به درد برادر گری
چه با طوس نوذر کنی داوری .

فردوسی .


بیش از آن باشد کز عشق تو چون موی شدم
سال تا سال خروش و ماه تا ماه گری .

فرخی .


بر آسمان ز غم عاشقی است اختر من
بر آن گری که مر او را چنین بود اختر.

فرخی .


ای ابر بهمنی نه بچشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسا و کم گری .

فرخی .


|| (نف ) در شاهد زیر به معنی گریان است :
بینند بخون خصم و برخصم
تیغ تو گری و آسمان خند.

خاقانی (دیوان ص 617).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ایشیک آقاسی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ایشیک آقاسی بودن . شغل ایشیک آقاسی . (فرهنگ فارسی معین ).
ایشیک آقاسی باشی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ایشیک آقاسی باشی بودن . شغل ایشیک آقاسی باشی . (فرهنگ فارسی معین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شوالیه گری نظامنامه ای از رفتارهایی است که سلحشوران قرون وسطی از آنها پیروی می کردند. شوالیه گری عنصر برجسته اروپای غربی در این دوران است. در حالیکه ر...
ندانم‌گویی، لاادری‌گری، یا مسلک لاادریه، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی ادّعاها بطور ویژه ادّعاهای مربوط به امور فراطبیعی مانند اله...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.