گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گری نویسه گردانی: GRY گری . [ گ ِ رِ ] (اِخ ) ۞ استفن . فیزیک دان انگلیسی متولد در لندن . (در حدود 1670 - 1736م .). اوامکان استفاده ٔ از نیروی برق را در اجسام هادی ارائه نمود و اعمال الکتریکی را از فواصل دور کشف کرد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه واژه معنی گری تن گری تن . [گ َ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت را گویند و گره تن هم آمده . (آنندراج ). رجوع به گره تن و کارتن و کارتنک شود. لوس گری لوس گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ننری . رجوع به لوس گیری شود. زره گری زره گری . [ زَ / زِ رِه ْ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل زره گر. زره ساختن . زره بافی . زره سازی : خدای تعالی آهن را فرمانبر داروی (داود) کرد تا در دس... سیه گری سیه گری . [ ی َه ْ گ َ ] (حامص مرکب ) حیله گری . فریبگری : کرده اند از سیه گری خلقی با همه کس پلاس با ما هم . کمال الدین اسماعیل .گرچه سپیدکار... سره گری سره گری . [ س َ رَ / رِ گ َ ] (حامص مرکب ) انتقاد. چرخ گری چرخ گری . [ چ َ گ َ ] (حامص مرکب ) بر چرخ کشیدن تیغ وخنجر و ظروف نقره و مس و مانند آن . (آنندراج ). تراشکاری . چرخکاری . تراش دادن فلزات و غی... روی گری روی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) سفیدگری . شغل و پیشه ٔروی گر. (ناظم الاطباء). عمل و شغل روی گر. صفاری . || (اِ مرکب ) دکان روی گر. (یادداشت مو... نیل گری نیل گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) رنگرزی . شغل نیل گر. عمل نیلگر. || کنایه از رویانیدن سبزه . (از فرهنگ فارسی معین ).- نیل گری کردن ؛ کنایه ا... لات گری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. سلفی گری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود