اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گری

نویسه گردانی: GRY
گری . [ گ َ] (اِخ ) دهی است از بخش درکواز شهرستان ایلام ، واقع در 21000گزی جنوب خاوری قلعه دره کنار راه مالرو امامزاده نصرالدین . هوای آن معتدل ، دارای 270 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . زمستان را به چالاب مهراب میروند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
یده چی گری . [ ی َ دَ / دِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل نمایش برف و باران به طور ساحری . (ناظم الاطباء). رجوع به یده و یده چی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حالت و عمل کسی که بسیار بیندیشد یا از پی خیال و اندیشه رود. (فروزانفر) میندیش میندیش که اندیشه گریها چو نفظند بسوزند زهر بیخ تریها (1/93/1غز...
مستوفی گری . [ م ُ ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و کار و حرفه ٔ مستوفی . || نویسندگی حساب . (ناظم الاطباء). رجوع به مستوفی شود.
میانجی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) وساطت . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). توسط. (یادداشت مؤلف ).- میانجی گری کردن ؛ میانجی شدن . وساطت کردن ...
نشاسته گری . [ ن ِ ت َ / ت ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل نشاسته گر. (یادداشت مؤلف ). نشاسته ریزی .
اشرافی گری از ریشه شرف به معنای زمین بلند است که بیانگر حالتی درونی است که حکایت از روحیه برتری جویی فرد مبتلا به اشرافی گری دارد. این حالت ممکن است د...
رسوایی گری . [ رُس ْ گ َ ] (حامص مرکب ) افتضاح . ارتکاب به کار مفتضحانه . انجام دادن کاری که مایه ٔ آبروریزی است . (از یادداشت مؤلف ).
دیانت گری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) پارسائی و عدالت و صداقت . (ناظم الاطباء).
ریچاله گری . [ ل َ / ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل ریچاله گر. آب بندی . (یادداشت مؤلف ) : ریچاله گری پیشه گرفتی تو همانابخیره در شیر بری ...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۳ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.