اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گریزان شدن

نویسه گردانی: GRYZʼN ŠDN
گریزان شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گریختن . فرار کردن :
گریزان بشد بهمن اردوان
تنش خسته از تیر و تیره روان .

فردوسی .


بسی عذرخواهی نمودش که زود
گریزان شو و جان ببر همچو دود.

سعدی (بوستان ).


و از صحبت خلق گریزان شود. (مجالس سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.