اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گریه زدن

نویسه گردانی: GRYH ZDN
گریه زدن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . (آنندراج ) :
همچو طاوس بسامان ندهندت همه چیز
گه بپا گریه زدن گاه به پر خندیدن .

سنجر کاشی (از آنندراج ).


چو خس را خود افکنده در دیده کس
ز خود بایدش گریه زد نی ز خس .

میرخسرو (از آنندراج ).


چندانکه زدم گریه به این شعله ٔ جانسوز
ساکن نشد آتش ز درون آب ز بیرون .

میرشاهی سبزواری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.