گز
نویسه گردانی:
GZ
گز. [ گ ِ / گ َ ] (اِ) دندان که به عربی سن میگویند. (برهان ). مخفف گاز است که دندان باشد. (آنندراج ). بخاطر میرسد که بفتح باشد مخفف «گاز». (رشیدی ).
واژه های همانند
۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
گز برمکان . [ گ َب َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نفت سفید بخش هفتگل شهرستان اهواز، واقع در 16 هزارگزی شمال باختری هفتگل و کنار راه اتومبی...
گز شایگان . [ گ َ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزی باشد به مقدار یک ارش و نیم آدمی که مستوی الخلقه باشد و بعضی گویند از یک ارش و نیم چیز...
گز پسته ای . [ گ َ زِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزی که مغز آن پسته باشد. حلوایی که با پسته درست کنند. رجوع به گز بادامی شود.
گز خوانسار. [ گ َ زِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گزانگبین ۞ . این گونه در اطراف اصفهان و در شوره زارهای مردآباد کرج هم یافت میشود و ...
زبان گزشدن . [ زَ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تند و تیز شدن . حَزر؛ زبان گز شدن شیر. (منتهی الارب ) : همچو زنبور شد زبان گز و بازدر گوارش لعاب زنبور ...
گز شاه اصفهانیه . [ گ َ زِ اِ ف َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی واحد طولی است که در تاریخ قم نامی از آن رفته است . حسن تحتاج .....
گز و پیمان کردن . [ گ َ زُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را گز کردن . چیزی را به گز اندازه گرفتن . رجوع به گز شود.
قره گز حاجی آقابابا. [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 4 هزارگزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.