گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گز زدن نویسه گردانی: GZ ZDN گز زدن . [ گ َزْ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیمودن به گز. (آنندراج ) (بهار عجم ) : ببالای عروس نعتت و قد سخن بافی فروغ مهرو مه را کلک فکرم گز به کالا زدچو کوته آمدند این هر دو سر کالا سخن بافی نی قندم مساحت بر گلستان مسیحا زد.حکیم زلالی خوانساری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود