اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گز کردن

نویسه گردانی: GZ KRDN
گز کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گز پیمودن . (غیاث ) (آنندراج ). پیمودن . ذرع کردن :
راه رو را باک از پست و بلند راه نیست
آسمان پیموده ام اکنون زمین گز میکنم .

جعفربیک ولد بهزاد (از آنندراج ).


- خیابان گز کردن ، کوچه گز کردن ؛ بیهوده و بی مقصد راه رفتن .
- امثال :
صد بار گز کن یکبار پاره کن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گز و نیم گز کردن .[ گ َ زُ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را پیمودن به گز. چیزی را اندازه گرفتن . گز کردن . رجوع به گز شود.
گز و پیمان کردن . [ گ َ زُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را گز کردن . چیزی را به گز اندازه گرفتن . رجوع به گز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.