گزند
نویسه گردانی:
GZND
گزند. [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تمن بخش میرجاوه ٔشهرستان زاهدان ، واقع در 43000گزی جنوب باختری میرجاوه و 6000گزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش . دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
گزند رسیدن . [ گ َ زَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آسیب رسیدن . صدمه رسیدن : نیامد جهان آفرین را پسنداز ایشان به ایشان رسید آن گزند. فردوسی .نه ح...
گزند رساندن . [ گ َ زَ رَ/ رِ دَ ] (مص مرکب ) آسیب رساندن . صدمه زدن . گزند رسانیدن . اضرار : با تو عهد و میثاق میکنم که به هیچ نوع بر تو گز...
گزند رسانیدن . [ گ َ زَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) گزند رساندن . صدمه زدن . اضرار. رجوع به گزند رساندن شود.