اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گسسته دل

نویسه گردانی: GSSTH DL
گسسته دل . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ دِ ] (ص مرکب ) آزرده دل . (آنندراج ) :
شکسته سلیح و گسسته دلند
تو گفتی که از غم همی بگسلند.

فردوسی .


وداع کن که هم اکنون همی بخواهم رفت
گسسته دل ز نشابور و صحبت احباب .

امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص 58).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.