اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گسیل کردن

نویسه گردانی: GSYL KRDN
گسیل کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گسی کردن .فرستادن . روانه کردن . ارسال : هشام بر دست خویش لوا بربست سعید را و سی هزار مرد بگزید از مردان مرد و روزی دادشان و گسیل کرد با سعید. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و پس از گسیل کردن ایشان امیر عضدالدوله یوسف را گفت ... (تاریخ بیهقی ). گسیل کرد رسولی سوی برادر خویش پیام داد به لطف ، و لطف نمود. (تاریخ بیهقی ). دیگر روز رضا علیه السلام را گسیل کرد [ طاهر ] با کرامت بسیاری وی را تا به مرو آوردند. (تاریخ بیهقی ). و چون بخواستیم رفت ما را به انعام و اکرام به راه دریا گسیل کرد. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو). و چون این دو کس بازآمدند از کشتن هرمز، اپرویز زنان و ثَقَل را گسیل کرده بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 100).
آن تعمق در دلیل و در شکیل
از بصیرت میکند او را گسیل .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.