اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گشاده رو

نویسه گردانی: GŠADH RW
گشاده رو. [ گ ُ دَ / دِ ] ص مرکب ) روباز مقابل روبسته . چهره ٔ روپوش نگرفته . بی حجاب :
خوبرویان گشاده رو باشند
تو که روبسته ای مگر زشتی ؟

سعدی .


اما در خلوت با خاصان گشاده رو و خوشخو آمیزگار اولیتر. (گلستان ). || خوشگل . مقبول . زیبا :
زآن روی که بس گشاده روی است
مویم چو زبان ، زبان چو موی است .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گشاده رو شدن . [ گ ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بشاش شدن . خندان شدن .
گشاده رو بودن . [ گ ُ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) چهره ٔ باز داشتن . بشاش بودن . خندان رو بودن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.