اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گشت کردن

نویسه گردانی: GŠT KRDN
گشت کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیر کردن و گردیدن . (آنندراج ). گشت زدن :
که تا این زمان هرچه رفت از نبرد
به کام دل ما همی گشت کرد.

فردوسی .


باده ٔگلگون بده تا سوی گل گشتی کنم
یار من چون گل به گلگشت چمن بازآمده است .

میر حسن دهلوی (از آنندراج ).


چون ظهوری میکنم گشت جنون
زحمت تحصیل حاصل میکنم .

ظهوری (از آنندراج ).


|| محو و ناپدید کردن . (آنندراج ). رجوع به گشت زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.