اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گشسب

نویسه گردانی: GŠSB
گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای دانشمند ایرانی . (ولف ) :
چنین گفت گویا گشسب دبیر
که ای نامداران برنا و پیر.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7ص 2097).


بفرمود پس تا گشسب دبیر
بیامد بر شاه مردم پذیر.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2121).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همدان گشسب . [ هََ گ ُ ش َ ] (اِخ ) از سران سپاه بهرام چوبینه در جنگ با ساوه شاه خاقان ترکستان : به پیش اندرون بود همدان گشسب که در نی زد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.