اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل آلوده

نویسه گردانی: GL ʼALWDH
گل آلوده . [ گ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده به گل :
به کفش گل آلوده بر تخت شاه
نشاید شدن کفش بفکن به راه .

نظامی .


گل آلوده ای راه مسجد گرفت
ز بخت نگون طالع اندرگرفت .

سعدی (بوستان ).


گل آلوده ٔ معصیت را چه کار.

سعدی (بوستان ).


و رجوع به گل آلود شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.