گل بادام . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف وشکوفه ٔ بادام را نیز گویند. (آنندراج )
: همه چشمه ز چشم آن گل اندام
گل بادام و در گل مغز بادام .
نظامی .
ما را نگه چشم تو از چشم تو خوشتر
بادام صفایی گل بادام ندارد.
صائب (از آنندراج ).
|| کنایه از کاغذ. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص
285 شود. || کنایه از چهره و صورت است
: ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت .
نظامی .