گلبانگ
نویسه گردانی:
GLBANG
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 20000گزی شمال خاوری زرند و 20000گزی خاور راه مالرو زرند به راور. دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی گلبام است که آواز کشیدن شاطران و معرکه گیران و امثال ایشان باشد. (برهان ) (غیاث ). آواز بلند که شاطران ...
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِخ ) نام شهری است خرد از تبت با لشکر و مردمانی جنگی و با سلاح بسیار. (حدود العالم ).
گلبانگ محمدی . [ گ ُ گ ِ م ُح َم ْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عوام ، اذان را گویند. بانگ نماز: قسم به این گلبانگ محمدی .
گلبانگ مسلمانی . [ گ ُ گ ِ م ُ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه ازاذان است : نه آب ، نه آبادانی ، نه گلبانگ مسلمانی .
گلبانگ بر قدم زدن . [ گ ُ ب َ ق َ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جلد و تیز رفتن و قدم را گلبانگ بر راه زدن . (آنندراج ) : بس که در راه تو ا...
قدم را گلبانگ زدن . [ ق َ دَ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جلد و تیز رفتن . (آنندراج ) : قدم را تازه گلبانگی زدم بر ره نمیدانم از این به نیست مرد ...