اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل حلوا

نویسه گردانی: GL ḤLWʼ
گل حلوا. [ گ ُ ل ِ ح َل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است زردرنگ صحرایی . مزه ٔ شیرین دارد و آنرا داخل حلوا سازند. (آنندراج ) :
خونبار شد ز لعل تو چشم پرآب ما
رنگین شده ست از گل حلوا شراب ما.

محسن تأثیر (از آنندراج ).


پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت
نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است .

میرزا عبدالغنی (از آنندراج ).


|| لختی حلوا چنانکه گویند یک گل از این حلوا بدهید تا بخوریم . (از آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.