گل سرسبد. [ گ ُ ل ِ س َ رِ س َ ب َ
/ س َ س َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل روی سبد. (آنندراج ). || کنایه از سرمایه ٔ رونق و چیزی که از امثال خود بهتر و معزز و ممتاز باشد، چه معمول گل فروشان و باغبانان است هر گلی که از جمله ٔ گلها کلان و بهتر باشد آنرا بر سر سبدی که از گلها پر باشد می نهند. (غیاث ). برگزیده . برجسته . ممتاز
: گل سرسبد را دهد باغبان
در آخر به بالای گلها مکان .
ملاطغرا (از آنندراج ).
گل سرسبدم اشک سرخ و چهره ٔ زرد
ز باغ عشق نچیدیم جز گل حرمان .
سنجر کاشی (از آنندراج ).
گل سرسبد عمر چشم بیدار است
برغم دیده ٔ گلچین روزگار مخسب .
صائب (از آنندراج ).