گل کفش . [ گ ُ ل ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) گلی که از ابریشم و گلابتون و مانند آن بر تیماج و سقلاّ ب کفش دوزند و هم از چوب سازند و در پاشنه ٔ کفش تعبیه کنند و گلهای عاج در آن پرچین نمایندو آنرا کوکب کفش نیز گویند. (آنندراج )
: هاله را از رشک نعلت آتش اندر خرمن است
از گل کفشت چمن را خار در پیراهن است .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
آسمان از مه نو نعل در آتش دارد
که گل کفش تو را بر سردستار زند.
محسن تأثیر (از آنندراج ).