اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل کوبی

نویسه گردانی: GL KWBY
گل کوبی . [ گ ُ ](حامص مرکب ) (از: گل + کوب ، کوبیدن + ی ، پسوند حاصل مصدر، اسم معنی ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیر و گشتی باشد که در اول بهار کنند و آن چنان بود که مقدم بر جمیع گلها گل زردی بشکفد و مردمان از آن گل بسیار بچینند و بر باغها رفته در حوضهای باغ ریزند و جشن کنند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). سیر و گردش در باغ در فصل بهار. (ناظم الاطباء) :
خدایگان جمال و خلاصه ٔ خوبی
به باغ عقل درآمد برسم گل کوبی .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.