گلگل . [ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) صمغی است که آنرا مقل گویند و مقل نام عربی است و گوگل تبدیل نام پارسی و مانند مرمکی است . ریاح سودائیه را رفع کند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). نام دارویی است که آنرا مقل گویند. (برهان )(جهانگیری ) (الفاظ الادویه ). || خالها و لکه های نزدیک به پهنای گلبرگ که خالها بیشتر مدور به رنگ غیر زمینه باشد یا خالهای مدور درشت به رنگی غیررنگ متن و بیشتر به رنگ سرخ . (یادداشت مؤلف ). گله گله . و رجوع به گله گله شود. || (ص مرکب ) کنایه از بسیار شکفته و خندان . (آنندراج )
: کرده گلگل چهره تا می در ایاغ انداخته
حسن آب آورده ست و طرح باغ انداخته .
محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
دوش گلگل روی بزم افروزت از پیمانه بود
در بر شوخیت شور جلوه ٔ مستانه بود.
؟ (از آنندراج ).
|| (ق مرکب ) به صورت پراکنده
: خوی تب ، گل گل بر جبهت گلگون خطر است
آن صف پروین زآن طرف قمر بازدهید.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 164).