اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل مختوم

نویسه گردانی: GL MḴTWM
گل مختوم . [ گ ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم . ترسیژیله ۞ این گل را «طین البحیره » نیز نامند، زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند (دیسقوریدس ). رجوع به گل نبشته شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلی است سرخ رنگ و بسیار املس و آنرا از تل بحیره آورندو آنرا طین الکاهن هم میگویند، چون آنرا زنی ساحر پیدا کرده است . بعضی گویند گلی است که آنرا با خون بز کوهی بسرشند و از جزیره ٔ ملیوس آورند و بعربی طین مختوم و خاتم الملک و خواتیم الملک خوانند، بسبب آنکه صورت ارماطس که یکی از پادشاهان یونان بود بر آن نقش کنند و مختوم جهت آن گویندش که زود نقش می پذیرد و مهرمیگیرد و آن از غایت لطافت و نرمی وی است و بهترین وی آن باشد که بوی شبت کند و بر لب بچسبد، تریاق همه زهرهاست . (برهان ). گلی از تریاقات است و چون پر لطیف میباشد زود نقش مهر در بر میگیرد و این را طین مختوم نیز میگویند و گل خون ، کنایه از آن است زیرا که به رنگ خون میباشد و آنرا در به کردن جراحتهای غیرالالتیام اثر تمام است . (آنندراج ) : بگیرند گل مختوم پنج درم ، گل قبرسی پانزده درم ، گل ارمنی مغسول دو درم ... گل پارسی سه درم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ختم است به ما خسته دلان باده کشیدن
پیمانه ٔ ما از گل مختوم سرشت است .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.