گمراه شدن . [ گ ُش ُ دَ ] (مص مرکب ) خَسار. خَسر. خُسران . خَساره . (منتهی الارب ). ضَلالة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). خُسر. خَسَر. (تاج المصادر) (دهار). غَوایت . غَی . (ترجمان القرآن ترتیب داده ٔ عادل بن علی ). سرگردان شدن . بیراه شدن . آواره شدن . سرگشته شدن
: جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد.
مولوی .
و رجوع به گمراه شود.