گمیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) (از: گمیخ (= گمیز [ هَ م ])+ تن (پسوند مصدری ) پهلوی گومختن
۞ (مخلوط کردن )، ایرانی باستان ظاهراً وی میک
۞ ، سانسکریت میکش
۞ . جزء اول پیشوند است بمعنی بد، ضد و جزء دوم بمعنی آمیختن لغتاً، یعنی بد آمیختن . مخلوط کردن . قاتی کردن . پیشاب ریختن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).