گنبد
نویسه گردانی:
GNBD
گنبد. [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 18هزارگزی شمال باختری سراسکند و 15هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 440 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات ، حبوبات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
گنبد ملغان . [ ] (اِخ ) شهری کوچک است و ناحیتی پول بولوست (؟) و هوایش گرم است و آب روان دارد. حاصلش غله و میوه و مشمومات بود و در آنجا...
گنبد غازان . [ گُم ْ ب َ دِ ] (اِخ ) رجوع به شنب غازان شود.
گنبد گردان . [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ای منظره و کاخ برآورده به خورشیدتا گنبدگردان بکشیده سر ایوان ...
نام شهرستانی در استان گلستان و در شمال شرقی ایران است. این شهرستان هم مرز با ترکمنستان می باشد. نام دیگر این شهرستان گنبد قابوس است.
یارم گنبد. [ رِ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ قوچان . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گنبد نارنج . [ گُم ْ ب َ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی گنبد مقرنس باشد که کنایه از آسمان است . (برهان ) رجوع به گنبد مقرنس و گنبد نا...
گنبد نارنگ . [ گُم ْ ب َ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . رجوع به گنبد نارنج شود.
گنبد نیلگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : چو دریاست این گنبد نیلگون زمین چون جزیره میان اندرون .اسدی .
بر اساس شناسنامه فنی بنا، این گنبد یکی از یادمانهای متعلق به اواخر دوره سلجوقیان در قرن ششم هجری است، که توسط خاندان علویان ابتدا به عنوان مسجد احداث...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.