گنبد
نویسه گردانی:
GNBD
گنبد. [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه که در 24هزارگزی شمال خاوری تکاب و 18هزارگزی خاور راه ارابه رو احمدآباد به تکاب واقع شده است . هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 430 تن است . آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات ، بادام ، کرچک و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
گنبد نیلی. {گُ بَ}. (ترکیب اضافه). آسمان ِکبود ، آسمان ِآبی. ///////////////////////////////////////////////////////////// گویِ زمین رُبوده چوگانِ عَد...
گنبد گردا. [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گنبد گردنده . گنبد گردان . آسمان : بنگر به چشم خاطر و چشم سرترکیب خویش و گنبد گردا را. ن...
گنبد کبود. [ گُم ْ ب َ دِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است .
گنبد کبود. [ گُم ْ ب َ دِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند که در 2000گزی باختر شهر نهاوند و 4000گزی جنوب خاوری مارسی بان ...
گنبد کبود. [ گُم ْ ب َ دِ ک َ ] (اِخ ) برجی است [ در آمل ] داری گنبدی مخروب که سابقاً با کاشیهای آبی مفروش بوده و این نام نیز به همان جه...
گنبد کردن . [ گُم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوعی از جست حیوانات که به هر چهار پا جهند، مانند: جست آهو. (آنندراج ). گنبد. گنبده . گنبدی . گنبد ز...
گنبد شگرف . [ گُم ْ ب َ دِ ش ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی گنبد دولاب رنگ است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع ب...
گنبد صوفی . [ گُم ْب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نصرآباد بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین که در 12000گزی جنوب خاوری قصر، کنار راه شوسه ٔ قصرگ...
گنبد مدور. [ گُم ْ ب َ دِ م ُ دَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : بررس که کردگار چرا کرده ست این گنبد مدور خضرا را.ناصرخسرو.
گنبد گیتی . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : هر کس که بداند و بداند که بدانداسب شرف از گنبد گیتی بجهاند.