اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گنبد

نویسه گردانی: GNBD
گنبد. [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه که در 15500گزی شمال خاوری عجب شیر و 105000گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ مراغه به دهخوارقان واقع شده است . هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 190 تن است . آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات ، کشمش ، بادام و توتون و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . این ده معدن زغال سنگ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گنبد ملغان . [ ] (اِخ ) شهری کوچک است و ناحیتی پول بولوست (؟) و هوایش گرم است و آب روان دارد. حاصلش غله و میوه و مشمومات بود و در آنجا...
گنبد غازان . [ گُم ْ ب َ دِ ] (اِخ ) رجوع به شنب غازان شود.
گنبد گردان . [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ای منظره و کاخ برآورده به خورشیدتا گنبدگردان بکشیده سر ایوان ...
نام شهرستانی در استان گلستان و در شمال شرقی ایران است. این شهرستان هم مرز با ترکمنستان می باشد. نام دیگر این شهرستان گنبد قابوس است.
یارم گنبد. [ رِ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ قوچان . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گنبد نارنج . [ گُم ْ ب َ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی گنبد مقرنس باشد که کنایه از آسمان است . (برهان ) رجوع به گنبد مقرنس و گنبد نا...
گنبد نارنگ . [ گُم ْ ب َ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . رجوع به گنبد نارنج شود.
گنبد نیلگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : چو دریاست این گنبد نیلگون زمین چون جزیره میان اندرون .اسدی .
بر اساس شناسنامه فنی بنا، این گنبد یکی از یادمان‌های متعلق به اواخر دوره سلجوقیان در قرن ششم هجری است، که توسط خاندان علویان ابتدا به عنوان مسجد احداث...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۴ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.