گنبد گل . [ گُم ْ ب َ دِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غنچه ٔ گل . (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج )
: فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدش عمدا.
خاقانی .
قمری گفتا ز گل مملکت سرو به
کاندک بادی کند گنبد گل را خراب .
خاقانی .
رجوع به گنبده گل شود. || پیاله ٔزرین . (برهان ) (آنندراج ).