اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گنگ

نویسه گردانی: GNG
گنگ . [ گ ُ ] (اِ) لوله ای که به جهت راه آب از سفال سازند ودر زیر زمین به هم وصل کنند. (برهان ). تِنْبوشه . کَوَل . موری : و تن آدمی گویی گنگی است میان این دو عالم و حاجزی میان این دو دریا. (معارف بهاء ولد چ فروزانفر چ اداره ٔ انطباعات وزارت فرهنگ ص 414). تا غایت که در بیشترین مواضع و محلتها و دربهای قم این آب بر ظاهر روان بود و بعضی از آن در زیر زمین به گنگها و گوها روان کرده بودند. (تاریخ قم ص 42).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت معلوم . (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ )دارالملک افراسیاب . (برهان ). نام شهری بوده در دارالملک افراسیاب . (ناظم الاطباء). از کتب تاریخی و ادبی ...
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. (برهان ). نام قلعه ای است در شهر بابل و همانا منظور ا...
گنگ کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لال کردن . اِخراس .
گنگ گشتن . [گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . لال شدن : تو گویی که طوطی است اندر سخن که از آب گردد همی گنگ و کر. مسعودسعد.و رجوع به گن...
گنگ دژهوخ . [ گ َ دِ ] (اِخ ) گنگ دژهخت . گنگ دژهوخت . رجوع به این دو مدخل شود.
گنگ دژهخت . [ گ َ دِ هَُ ] (اِخ ) نام بیت المقدس است ، و به سریانی ایلیا خوانندش ، و پیش از این قبله بیت المقدس بوده و حالا نیز قبله ٔ نصاری ...
گنگ و منگ . [گ ُ گ ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به گُنگ شود.
گیج و گنگ . [ ج ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) حیران و بی زبان . سرگشته و خاموش .
گنگ دژهرج . [ گ َ دِ هَُ ] (اِخ ) به معنی گنگ دژهخت است که بیت المقدس باشد، و به کسر «ها» نیز آمده است ، و به کسر اول و فتح دال ابجد و زای...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.