اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوا شدن

نویسه گردانی: GWʼ ŠDN
گوا شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گواه گشتن . شاهد شدن . گواه گردیدن :
این نوشکوفه زنده سراز باغ برزده
بر ماز روز حشر و قیامت گوا شده ست .

ناصرخسرو.


بر حسرت شاخ گل در باغ گوا شد
بیچارگی و زردی و گوژی و نوانیش .

ناصرخسرو.


ورجوع به گوا و گواه و گوایی و گواهی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.