اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوا کردن

نویسه گردانی: GWʼ KRDN
گوا کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شاهد گرفتن . به شهادت خواستن :
بدو گفت کین دختر خوب چهر
به من ده به من بر گوا کن سپهر.

فردوسی .


گوا کرد بر خود خدا و رسول
که دیگر نگردم به گرد فضول .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.