اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوش

نویسه گردانی: GWŠ
گوش . [ گ ُ وِ ] (اِمص )اسم مصدر از گفتن . گُوِشْت . رجوع به گُوِشْت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
گوش پاک کن . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) میلی سرپهن که پاک کردن چرک گوش را به کار است . هر چیز که بدان گوش را پاک کنند. میله ٔ باریک پلاستیکی که د...
گوش بریدگی . [ ب ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب )قطع گوش . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی گوش بریده .
گوش بریدن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن گوش . || قرض کردن به دسیسه به قصد پس ندادن . رجوع به گوش بر و گوش بری شود.
گوش ایندرب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت واقع در 50000 گزی خاور ساردوئیه و 7000 گزی شمال راه مال...
گرانی گوش . [ گ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ثقل سامعه . وقر : چون سبکبار گشت هزل فروش درخور است آن زمان گرانی گوش .سنائی .رجوع به گران ...
گسترده گوش . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه گوش پهن دارد در درازی یا کوچکی . سَبتاء. (منتهی الارب ).
افکنده گوش . [ اَ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) فروهشته گوش . گوش بخم : صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ، باریک ساقی ، لاغرمیانی ، فربه سرینی ، افک...
آویخته گوش . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) اَحدَل . اَخطل . گاوگوش .- سگی آویخته گوش ؛ شلل گوش .
خمیده گوش . [ خ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) جانوری که گوشش افتاده باشد: جدلاء؛ گوسپند خمیده گوش . (منتهی الارب ).
پیچیده گوش . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که گوش وی پیچانده باشند توبیخ را : به ذل غریبان بیمارتوش به اشک یتیمان پیچیده گوش .نظامی .
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۵ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.