اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوش

نویسه گردانی: GWŠ
گوش . (اِخ ) دهی است از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار واقع در 10 هزارگزی جنوب نیکشهر، کنار شوسه ٔ نیکشهر به چاه بهار. کوهستانی و گرمسیر مالاریایی و سکنه ٔ آن 80 تن و آب آن از رودخانه است . محصول آن برنج و خرما و شغل اهالی زراعت وراه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گوش پیل . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوش فیل . اذن فیل . || نامی های دوچشمه را (درالفبا) : و ها از بسیار گونه کنند، های دوچشمه که د...
گوش خارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) (از: گوش + خار، خارنده + -َک ، پسوند سازنده ٔ اسم از صفت ) (حاشیه ٔ برهان ). هر چیز که بدان گوش خارند. (برهان ) (آن...
گوش خاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که بدان چرک گوش پاک کنند. (یادداشت مؤلف ). گوش خارک .
گوش خراش . [ خ َ ] (نف مرکب ) رجوع به همین ترکیب در ذیل گوش شود.
گوش دریا. [ دَرْ ] (اِ مرکب ) صدف . (آنندراج ). صدفی که دارای مروارید باشد. (ناظم الاطباء). || و به معنی پیاله ٔ کوچک مجاز است . و پیاله ای ...
گوش خیزک . [ زَ ] (اِ مرکب ) لهجه ای از گوش خزک . (یادداشت مؤلف ). گوش خزه . گوش خزک . گوشالنگ . رجوع به گوش خزک شود.
گوش فیل . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که نام علمی آن آروم کولوکازیا و یا آروم اسکولنتا ۞ است و آن را به عربی قلقاس الفیل و ب...
گوش فیلی . (اِ مرکب ) قسمی گل ۞ .
گوش قلم . [ ش ِ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) تنها و جریده . و این همان است که به اسب و قمچی شهرت دارد. دم قلم . (آنندراج ).
گوش ماهی . (اِ مرکب ) صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است . (برهان ). نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند. (رشیدی ). گوش دریا. (آنندراج )...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۵ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.