اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوش تابی

نویسه گردانی: GWŠ TABY
گوش تابی . (حامص مرکب ) عمل گوش تاب . گوش پیچی . گوش کسی را برای مجازات یا تأدیب پیچاندن . (فرهنگ نظام ). گوشمالی و سیاست . (ناظم الاطباء). بر قیاس گوش تاب و با لفظ دادن و خوردن و کشیدن مستعمل . (آنندراج ) :
سررشته گشته پنبه ٔ غفلت به کار من
از بس که گوش تابی استاد خورده ام .

ملا مفید بلخی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.