اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوش کشان

نویسه گردانی: GWŠ KŠAN
گوش کشان . [ ک َ/ ک ِ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال کشیدن گوش . مجازاًآرام و مطیع و خالی از سرکشی و امتناع :
جان گوش کشان آمد ۞ دل سوی خوشان آمد ۞
زیرا که بهار آمد رفت ۞ آن دی دیوانه .

مولوی .


|| (اِ مرکب ) جمع گوش کش . رجوع به گوش کش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.