اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوشه گیری

نویسه گردانی: GWŠH GYRY
گوشه گیری . [ ش َ / ش ِ ](حامص مرکب ) عمل گوشه گیر. انزواء. اعتزال . کناره گیری . عزلت . تنهایی . تجرد. زهد. گوشه نشینی :
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل .

حافظ.


گوشه گیری و سلامت هوسم بود ولی
فتنه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس .

حافظ.


- گوشه گیری کردن ؛ گوشه نشینی کردن . اعتزال . انزوا.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.