اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گول گیر

نویسه گردانی: GWL GYR
گول گیر. (نف مرکب ) که گول را گیرد. که نادان را گرفتار سازد. ابله فریب . که گول را گرفتار کند. || که گول پندارد. که نادان انگارد. که احمق تصور کند. || نادان فریب . که ساده لوح را بفریبد :
پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت
گفت آری گول گیری ای درخت .

مولوی .


بوی صدق و بوی کذب گول گیر
هست پیدا از نفس چون مشک و سیر.

مولوی .


کی شود محجوب ادراک بصیر
زین سببهای حجاب گول گیر.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.