گوناگون
نویسه گردانی:
GWNAGWN
گوناگون . [ گ َ / گُو نا ] (اِ) بوته ٔ خاری است که در کوهستان و جاهای کم هیزم سوختنی است . || لباس بلند زن که روی پیراهن پوشیده میشود. || لباده . (فرهنگ نظام ). هر سه معنی مخصوص این مأخذ است و جای دیگر دیده نشد. رجوع به کون و کونده شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گوناگون . (ص مرکب ) مرکب از گون + الف + گون ، بمعنی گونه گونه . جوراجور. از لون دیگر. جنس به جنس . انواع . (برهان قاطع). اقسام . (ناظم الاط...
گوناگون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متنوع شدن . مختلف شدن . || رنگارنگ شدن . رجوع به گوناگون شود.
گوناگون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گوناگون گردانیدن . متنوع ساختن . رنگارنگ گردانیدن . رجوع به گوناگون شود.