گوهر شب چراغ . [ گ َ
/ گُو هََ رِ ش َ چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و شبچراغ گوهری که در شب چون چراغ نماید. گوهری که در شب چون چراغ درخشد. گوهری را گویند که در شب مانند چراغ افروزد و روشنایی دهد. گویند: گاوی در دریامی باشد و شبها بجهت چرا از دریا برمی آید و این گوهررا از دهان خود بر زمین میگذارد و به روشنایی آن گوهر چرا میکند. و آن را دُرّ شب گون هم میگویند. (برهان قاطع ذیل شبچراغ ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). گوهری است افسانه ای که در شب میدرخشد. (فرهنگ نظام ). شب تاب . شب گون . دّر شب گون . رجوع به شبچراغ ، شب گون و شب تاب شود
: و هر قندیل را یک گوهر شبچراغ درنهادند. (قصص الانبیاء ص
175).
به شب رنگی آن شب چرا گشت مست
چو ماه آمده شبچراغی به دست .
نظامی (از آنندراج ).
هر حرف از او شکفته باغی
افروخته تر ز شب چراغی .
نظامی (از بهار عجم ).
رجوع به شب چراغ شود.