گوی
نویسه گردانی:
GWY
گوی . [ گ َ وِ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری تربت و 1000گزی شمال مالرو عمومی تربت جام به طیبات (تایباد). در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 213 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی ایشان قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
بوالعجب گوی . [ بُل ْ ع َ ج َ ] (نف مرکب ) سخت شگفت انگیزگوینده . عجیب گوی : یکی گوش کودک بمالید سخت که ای بوالعجب گوی برگشته بخت . سعدی .رجو...
گوی و چوگان . [ ی ُ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوی و پهنه . رجوع به هر یک از این دو کلمه شود.- بازی گوی و چوگان ؛ چوگان بازی . گوی بازی ...
گوی درافکندن . [ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گوی در میدان افکندن . به مبارزه برخاستن . جنگ ورزی کردن . مبارزه کردن . مبارز طلبیدن : یا برو همچو...
بی گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ق مرکب ) رجوع به بی گفتگو شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بازی گوی و چوگان . [ ی ِ ی ُ چ َ / چ ُ ] (اِ مرکب ) چوگان بازی . گوی بازی با چوگان . رجوع به گوی و چوگان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گنجشک توئی توئی گوی . [ گ ُ ج ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است که آن را در هند طوطی خوانند. (آنندراج ) : آن شهباز منم منم گوی توئی ...