گوی
نویسه گردانی:
GWY
گوی . [ گ َ وِ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری تربت و 1000گزی شمال مالرو عمومی تربت جام به طیبات (تایباد). در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 213 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی ایشان قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نیک گوی . (نف مرکب ) زبان آور. فصیح . (ناظم الاطباء). || آنکه درباره ٔ دیگران سخن نیکو گوید. (فرهنگ فارسی معین ).
هزل گوی . [ هََ ] (نف مرکب ) هزل گو. رجوع به هزل گو شود.
هوس گوی . [ هََ وَ ] (نف مرکب )سوفسطایی . اهل سفسطه . (یادداشت مؤلف ) : شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین که محرومند ازاین عشرت هوس گویان ...
حجم کروی قلوه مانند (آینه ای بسیار بزرگ در پارک شیکاگو )
ارنی . [ اَ رِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) (از: اَرِ + نَ + ی ) بنما مرا. و این اشارت است بقصه ٔ موسی علیه السلام : قال رب ارنی انظر الیک (قرآن 143/7)؛...
نکته گوی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) نکته سنج . نکته پرداز. (آنندراج ). بلیغ و زبان آور و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های دقیق و لطیف ...