اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوی بازی

نویسه گردانی: GWY BAZY
گوی بازی . (حامص مرکب ) عمل گوی باز. کار گوی باز. گوی باختن . بازی کردن با گوی :
پس از چه رسد سرفرازی مرا
چو کوشش ترا گوی بازی مرا.

اسدی .


در این روز به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند. (تاریخ قم ص 248).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بازی گوی و چوگان . [ ی ِ ی ُ چ َ / چ ُ ] (اِ مرکب ) چوگان بازی . گوی بازی با چوگان . رجوع به گوی و چوگان شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.