اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوی سیمین

نویسه گردانی: GWY SYMYN
گوی سیمین . [ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوی سیم . گوی نقره گین . گوی که از سیم و نقره ساخته باشند. || و در شعر ذیل ظاهراً مراد زنخ است که به سیب و گوی تشبیه کنند. و از چوگان مراد زلف است :
گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسر
با چنین گوی و چنین چوگان کند جولان بری .

سوزنی .


|| کنایه از کره ٔ ماه است . (برهان ) (آنندراج ) (بهار عجم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.