گیاه زار
نویسه گردانی:
GYAH ZʼR
گیاه زار. (اِ مرکب ) علفزار.مرتع. گیاه خور. گیاخورد. گیاچر. چراگاه . چمنزار : شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود. (ابوالفتوح ج 3 ص 328). از زمین بیرون آورد آب و گیاه زار. (ابوالفتوح ج 5 ص 472). گله ها که در آن نواحی و گیاه زارهای آن مراعی یافت ، براند و بر حشم خویش قسمت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 191). مراد به سائمه آن است که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن یکسان بوند چریده باشند. (تاریخ قم ص 17). رجوع به گیازار شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.