گیتی نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) جهانگرد. چه گیتی به معنی جهان و نوردیدن به معنی گردیدن است . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سیاح . رحاله . جهان پیما. || کنایه از آفتاب . (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || کنایه از اسب تیز و خوش رفتار. (مؤید الفضلا) (برهان قاطع)(آنندراج ) (بهار عجم ) (انجمن آرا). و هر مرکوب تندرو است . همچون وسیله های نقلی امروز. || کنایه از اسکندر. (برهان قاطع) (مؤید الفضلا) (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
: سکندر جهاندار گیتی نورد
چو دید آن چنان مردی آزاد مرد.
نظامی .
برآمد به زین شاه گیتی نورد
ز گیتی به گردون برآورد گرد.
نظامی .
جهان مرزبان شاه گیتی نورد
برافروخت کاین داستان گوش کرد.
نظامی .