گیر
نویسه گردانی:
GYR
گیر. (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین . واقع در 47هزارگزی شمال باختر آبیک و 34هزارگزی راه عمومی . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 122 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی ، پنبه ، بنشن و گردو و شغل اهالی زراعت است . عده ای در زمستان برای عملگی به تهران و گیلان میروند. صنایع دستی زنان مختصر کرباس بافی است . بقعه ٔ امام زاده ای به نام ابراهیم در آنجا است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
ملک گیر. [ م ُ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ ملک . تصرف کننده ٔ ملک . ملک گشای . ملک ستان : پذیرای رای وزیران شدندکه از جمله ٔ ملک گیران شدند. نظامی .ب...
سخت گیر /saxtgir/ معنی ۱. مقرّراتی؛ منضبط. ۲. آنکه بر دیگری سخت بگیرد؛ کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد؛ سختگیرنده. ۳. [قدیمی] آزمند؛ حریص....
هشت گیر. [ هَِ ] (اِمص مرکب ) (از: هشت ، مرخم هشتن + گیر، ریشه ٔ فعل گرفتن ) در اصطلاح بنایان این است که ردیفی را برجسته و ردیفی را فرورفت...
نفسگیر. {نَ فَ}. (نف مرکب ). ویژگی حرکات، حالات، مناظر، موقعیتها و صحنههای هیجانانگیز و تکان دهنده. معمولا در تأئید و تحسین بکار رود. در انگلیسی b...
لکه گیر. [ ل َک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه لکه گیرد (از لباس و جز آن ). || آنکه اصلاح قسمتهای ریخته ٔ گچ و مانند آن از دیواری یا سقفی ...
نان گیر. (نف مرکب ) کارگر که نان از تنور بیرون آرد. || (اِ مرکب ) انبری که بوسیله ٔ آن نان را از دیوار تنور جدا کنند و بیرون آرند. نان چین .
نبض گیر. [ ن َ ] (نف مرکب ) طبیب . پزشک . (ناظم الاطباء). نبض شناس . که نبض بیمار گیرد.
نقب گیر. [ ن َ ] (نف مرکب ) نقب زن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).نقب افکن . آنکه در خانه ٔ کسی نقب زند. (آنندراج ). رجوع به نقب زن و نیز رجوع ب...
گول گیر. (نف مرکب ) که گول را گیرد. که نادان را گرفتار سازد. ابله فریب . که گول را گرفتار کند. || که گول پندارد. که نادان انگارد. که احمق...